از بعد قانونی مسئولیت اصلی اداره بنگاه با هیات مدیره می باشد. لذا مسئول تدوین استراتژی ها و سیاست گذاری در بنگاه هیات مدیره بوده و مسئول پیاده سازی استراتژی ها و سیاست های هیات مدیره مدیرعامل می باشد. هر چند در عمل بسته به اندازه و نوع مالکیت بنگاه این موضوع متفاوت است. در اکثر شرکت ها، مدیر عامل مسئول هدایت فرآیند توسعه استراتژی بوده و هیات مدیره تنها مسئولیت اظهار نظر و تصویب استراتژی را بر عهده می گیرد. و یا در برخی سازمان ها دپارتمان هایی از قبیل طرح و برنامه، برنامه ریزی، راهبرد و.... متولی فرایند تدوین می شوند و خروجی نهایی به تایید مدیرعامل و تصویب هیات مدیره می رسد.
در هر تمامی حالات مذکور، یک سازمان نباید خود را از قدرت ذهنی کارکنان و یا مشاوران بیرونی در توسعه استراتژی محروم نماید. درگیر نمودن کارکنان در فرآیند تدوین در واقع باعث سهل نمودن انتقال استراتژی و اجرای آن می شود. اما مزایای این موضوع به اینجا ختم نمی شود و نتایج دیگر نیز در بر خواهد داشت:
1- بهره برداری از ظرفیت فکری عده کثیری از افراد
2- ایفای مسئولیت به عنوان رهبر سازمان جهت توسعه کارکنان و بالا بردن ظرفیت استراتژیک سازمان.
3- ایجاد مالکیت در استراتژی و درک آن ضمانت اجرایی به هنگام پیاده سازی استراتژی به همراه خواهد آورد.
4- تصویر سازی عملی مدیران و رهبران سازمانی از یکی از ارزش های اساسی سازمان های پیشرو تحت عنوان " ارزش قائل شدن برای نظرات تک تک اعضاء سازمان". در واقع افراد حس مهم بودن خواهند داشت و رضایت شغلی آنان افزایش میابد.
در خصوص مشاور نیز باید گفت از مشاور باید به عنوان تسهیلگر استراتژی استفاده نمود و مسئولیت نهایی تدوین استراتژی با مدیران باشد. وظیفه یک تسهیلگر استراتژی این است که پروژه استراتژی را به گونهای برنامهریزی نماید که حداکثر اشتراک مفهومی میان ذینفعان پروژه حاصل شود و دیدگاه افراد (با جهان بینی های متفاوت) به یکدیگر نزدیک شود.