strategy_img
آیا مهارت تفکر استراتژیک اکتسابی است؟

Neimeyer ( ۱۹۹۹ ) استدلال می‌کند که اواسط دوران بلوغ، نوجوانان میتوانند سیستم‌های پیچیده‌ای (مثل سیستم‌های انسانی) را درک و در اواخر بلوغ نیز میتوانند درباره ارتباط اجزاء سیستم‌های پیچیده فکر کنند. نوجوانان می‌توانند به صورت انتزاعی در مورد نظم علی رویدادهای انسانی فکر کنند. به عنوان مثال در اواسط دوران بلوغ بسیاری از نوجوانان قادر به توجیه این موضوع هستند که چگونه رویدادها و تجربیات نشان‌داده‌شده در یک داستان (از جمله داستان زندگی خود) با تغییراتی در شخصیت داستان مرتبط هستند.(Habermas & Bluck, 2000). لذا دوران نوجوانی را شاید بتوان آغاز یادگیری مهارت های استراتژیک نامید.

از طرفی، برای موفقیت در بزرگسالی، فرزندان به یک محیط خانوادگی مثبت نیاز دارند. چگونه می‌توان چنین محیطی را در زندگی مدرن ساخت ؟ در عصر کنونی، والدین عموما کارمند هستند و فرزندان نیز در معرض آموزش های متعدد در مدرسه، تلویزیون و فضای مجازی قرار دارند و سرعت تغییرات تکنولوژی نیز با سرعت نور برابری میکند!

در این راستا، این جستار به بررسی توسعه تفکر استراتژیک در محیط خانواده می‌پردازد. گرچه عموما افراد خود را به عنوان عامل موفقیت خود معرفی می کنند اما بزرگسالان نیز نقش مهمی در حمایت و توسعه مهارت آن ها ایفا می‌کنند. این جستار نشان می‌دهد که نقش خانواده در توسعه مهارت های استراتژیک چیسیت و چگونه می توان آن را بهبود داد.

2-نقش خانواده در توسعه مهارت های استراتژیک

والدینی که انتخاب کردند تا کارمند باشند، مسیری را انتخاب نموده اند که ریسک پذیری در آن معنا ندارد، فضا برای خلاقیت وجود ندارد و یا اگر وجود دارد بسیار اندک می باشد، فرهنگ عموما به صورت "بله قربان گویی" بوده و افراد حق اعتراض ندارند. تمام ویژگی هایی که عنوان شد با ویژگی های محیط کار آفرینی و همچنین تفکر استراتژیک در تضاد است. یک متفکر استراتژیک، ریسک پذیر است، تفکر خلاق دارد و دارای تفکر انتقادی می باشد. حال سوال اصلی این می باشد که والدینی که کارمند هستند آیا فرزندانی تربیت خواهند نمود که شخصیت کارمندی خواهند داشت و یا می توان با تدابیری از این "فاجعه " جلوگیری نمود؟

هر چند مطالعات دقیقی در این خصوص صورت نپذیرفته تا موضوع رابررسی نماید با نگاهی به بیوگرافی مدیران موفق که اقدامات استراتژیک اثبات شده ای در طول دوره کاری خود داشتند، متوجه خواهیم شد این افراد در خانواده هایی با ویژگی های منحصر به فرد تربیت شده اند. به عنوان مثال پدر جف بزوس (مدیرعامل آمازون)، در سن 16 سالگی در حالی که حامی نداشت و انگلیسی نیز بلد نبود از کوبا به آمریکا مهاجرت می کند (ریسک پذیری). خانواده کارلوس گوسن(مدیرعامل سابق رنو، نیسان، میتسوبیشی) نیز مهاجر بودند. کارلوس فرزند مادری نیجریه ای-لبنانی و پدری فرانسوی-لبنانی بوده است که در برزیل به دنیا می آید. پدر کالوس گوسن نیز تاجر الماس بوده است.

همچنین بسیاری از کارآفرینان و مدیران موفق، کار کردن (و مسئولیت پذیری) را از دوران کودکی آغاز نمودند. به عنوان مثال جک ولچ(مدیرعامل سابق جنرال الکتریک) و وارن بافت (مدیرعامل برکشایر) هر دو در کودکی روزنامه فروشی را تجربه نموده اند.

بدون شک تجارب دوران کودکی تمامی استراتژیست ها در نحوه تفکر و توسعه مهارت های آنان موثر بوده است. به عنوان مثال در مواردی که مدیران موفق در کودکی مهاجرت را تجربه کردند، آمادگی برای جابه جایی و عدم ترس از تجربه زندگی جدید می تواند در شهامت مدیریتی و مهارت مدیریت تغییر آنان موثر بوده باشد؛ و یا در مواردی که والدین خودشان کسب و کار داشتند و یا تاجر بودند، فرزندان نیز با تفکر کسب و کاری (شامل کارآفرینی، مدیریت هزینه ها، مدیریت چالش ها و....) تربیت یافته اند.

حال اگر والدین کارمند بودند، نقش منتور و همچنین سیستم آموزشی در تغییر رویکرد فرد می تواند بسیار اساسی باشد. والدین نیز در صورت آگاهی از این مسئله می توانند با اتخاذ رویکردی فعال، مهارت های تفکر استراتژیک فرزند خود را تقویت نمایند. در این راستا یکی از اقدامات که بستر توسعه مهارت های تفکری فرزندان را فراهم می آورد، ایجاد یک محیط خانوادگی مثبت می باشد.

گام‌های عملی زیر در طول زمان می‌تواند به شما در ایجاد یک محیط خانوادگی مثبت کمک نماید:

1- ارتباط برقرار کنید: در مورد همه چیز صحبت کنید. بچه‌ها باید بدانند که می‌توانند در مورد هر چیزی با شما صحبت کنند. تقریبا هیچ چیز نباید ممنوع باشد. آن‌ها باید برای کسب اطلاعات و مشاوره با شما احساس امنیت داشته باشند. وقتی شما باید بگویید ، " نه" دلیلش را حتما توضیح دهید. دلیل تصمیم خود را تبیین نمایید و آماده باشید که آن را مورد بحث قرار دهید." چون من گفتم " وسوسه‌انگیز است، اما به ایجاد یک محیط خانوادگی مثبت کمک نمی‌کند.

2- شنونده باشید: بچه‌ها باید احساس امنیت و راحتی کنند. به آن‌ها گوش دهید و توجه کامل خود را به آن‌ها بدهید تا آن‌ها احساس ارزش کنند. سعی کنید آن‌ها را قطع نکنید. بهتر است اول گوش کنید، بعدا ً صحبت کنید.

3- درباره احساسات خود صحبت کنید: هر کسی نیاز دارد دوست داشته باشد و دوست داشته شود. هر روز عشق خود را به هر کسی در خانواده نشان دهید. بگویید : "من شما را دوست دارم ". محبت خود را با کودک خود و با آغوش کشیدن و بوسه به اشتراک بگذارید. مطالعات نشان می دهد جو عاطفی خانواده با تفکر انتقادی و حل مسئله به صورت خلاق رابطه معنادار دارد (معین و همکاران، 1398) تلاش برای پنهان کردن احساسات خود از فرزندان به آن‌ها کمکی نخواهد کرد. هرچند آن‌ها به جزئیات مشکلات بزرگسالان نیاز ندارند، اما می‌توانید بگذارید آن‌ها بدانند که چه زمانی شما غمگین، عصبانی یا دارای احساس شکست هستید. صحبت کردن در مورد احساسات خود به فرزندان نشان می‌دهد که هر کسی با احساس خود چگونه باید کنار بیاید. همچنین فرزندان باید یاد بگیرند تا احساسات خود را سرکوب نکنند. نشان دهید که از خانواده تان قدردانی می‌کنید. افزایش قدردانی، عزت‌نفس را افزایش می‌دهد و رفتارهای مثبت را تحریک می‌کند. جشن تولد و موقعیت‌های خاص را به خاطر داشته باشید تا افراد خانواده احساس مهم بودن کنند.

4- تفاوت‌ها را به رسمیت بشناسید: هر کودک یک فرد متفاوت است. استعداد یک فرد ممکن است در ورزش باشد و دیگری در علم توانایی داشته باشد. یکی دوست داشته باشد موسیقی را فرا بگیرد و دیگری ترجیح ‌دهد ماهیگیری نماید. هر کسی باید نسبت به چیزی که آن‌ها را منحصر به فرد می‌کند احساس ارزش کند . لذا نباید با مقایسه های بیجا شخصیت فرزندان خود را خورد کنید. احترام به فرزندان و تشویق توانایی های آنان باعث ایجاد اعتماد به نفس و قاطعیت مدیریتی آن ها می‌شود.

5- با یکدیگر هم‌کاری کنید: هم‌کاری با یکدیگر نزدیکی و وفاداری را گسترش می‌دهد. تعریف پروژه های مشترک که همه در آن شرکت کنند، مانند درست کردن غذا به صورت مشترک، سفرهای تفریحی، مباحثه های سیاسی و... می تواند نزدیکی افراد را تقویت کند. نتیجه یکی ازمطالعات حاکی از آن بوده است که فرزندانی که با خانواده‌هایشان شام می‌خورند، در مدرسه بهتر عمل می‌کنند. در این همکاری ها می توانید با دادن مسئولیت مشخص به فرزندان و بازخواست از آن ها، آنان را مسئولیت پذیر نمایید. همچنین بازخورد دادن به آن‌ها انگیزه می‌دهد که سخت‌تر تلاش نمایند.

منابع

• معین، زهرا، حجازی، مسعود، مروتی، ذکراله، اروجی، محمد رضا (1398)، رابطه بین جو عاطفی خانواده و حل مسئله خلاق با نقش میانجی تفکر انتقادی، مجله پژوهش در علوم پزشکی، بهار 1399

• Reed Larson & David Hansen(2005), The Development of Strategic Thinking: Learning to Impact Human Systems in a Youth Activism Program, Human Development 2005;48:327–349 DOI: 10.1159/000088251

• "Nissan CEO: The Making of a Superstar," Detroit News , http://www.detnews.com/2005/autosinsider/0502/27/A01-101491.htm

• Berit Irene Vannebo & Kjell-Åge Gotvassli, 2015, The concept of strategy in the early childhood education and care sector, European Early Childhood Education Research Journal

• Wikipedia